معنی مفنامیک اسید

داروها

مفنامیک اسید

درد های خفیف , درد دندان , ضد تب

حل جدول

مفنامیک اسید

داروی مسکن دندان

لغت نامه دهخدا

اسید

اسید. [اَ] (اِخ) ابن ابی اسید الساعدی الانصاری. تابعی است. (تاج العروس).

اسید. [اُ س َ] (اِخ) ابن خدیج. صحابی است.

اسید. [اُ س َ] (اِخ) ابن یربوع خزرجی ساعدی. صحابی و ابن عم ابن ابی اسید ساعدی است و در یمامه کشته شد. (تاج العروس).

اسید. [اَ] (اِخ) ابن صفوان. صحابی است. (تاج العروس).

اسید. [اَ] (اِخ) ابن ساعده الانصاری. صحابی است. (تاج العروس).

اسید. [اَ] (اِخ) ابن عمروبن محصن. صحابی است. (تاج العروس).

اسید.[اُ س َی ْ ی ِ] (ع ص مصغر) تصغیر اسود. بزرگوارک.

اسید. [اَ] (اِخ) ابن المشمس بن معاویه السعدی. تابعی است. (تاج العروس).

اسید. [اُ س َ / اَ] (اِخ) ابن سعیه القرظی. صحابی است. (تاج العروس).

اسید. [اَ] (اِخ) ابن جاریهبن اسید الثقفی صحابی. (تاج العروس). حلیف بنی زهره که رسول (ص) او را صد شتر داد. (امتاع الاسماع ج 1 ص 424).

اسید. [اُ س َی ْ ی ِ] (ع اِ) عَلَمی است از اعلام مردان.

اسید. [اَ] (اِخ) ابن اخی رافعبن خدیج. تابعی است. ابن منده وی را متهم شمرده است. (تاج العروس).

فرهنگ فارسی هوشیار

اسید

بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک

معادل ابجد

مفنامیک اسید

316

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری